♥عاشقانــه♥سلطان غـ ـــم♥
آخرین سنگر سکوته! خیلی حرفا گفتنی نیست!
در شهر بودم دیدم هر کس به دنبال چیزی می دود یکی به دنبال پول یکی به دنبال چهره دلکش یکی به دنبال لحظه ای توجه چشمان هرزگرد یکی به دنبال نان یکی هم به به دنبال اتوبوسی ! اما دریغ هیچکس دنبال خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا نبود
شخصي را به جهنم مي بردند . در راه بر مي گشت و به عقب خيره مي شد . ناگهان خدا فرمود : او را به بهشت ببريد . فرشتگان پرسيدند چرا ؟ پروردگار فرمود : او چند بار به عقب نگاه کرد ... او اميد به بخشش داشت.
انگار تصور من از خوشبختی
بابت آنروز که سرت داد کشیــــــــــــــــــدم متاسفم من عصبانی بــــــــــودم برای انسانی که تــــــــــــــــو میگفتی ارزشش را ندارد و مـــــــــــــــــــن باور نمیکردم
شادی را هدیــــــــــــــــــــه کن حتی به کسانی که آنـــــــــــــــرا از تو گرفتند عشــــــــــــــــــق بورز به آنهایی که حتی دلــ ــــــــت را شـــــ ـــکستند دعـــــ ـــا کن برای آنانکه نفـ ــــ ـــرینت کردند درخــــ ــــــــت باش به رغــ ـ ـــــــــ ـــم تبرها بهار شـــــــــــــــــو و بخـــــــــــند که خدا هنوز آن بالا بــــــــــــــــا ماست
خدایا!
یاری ام ده ، تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم و بدون اینکه بدردم بخورند، همدل و همدردشان باشم . خدایا حواست هست ؟ صدای هق هق گریه هام از همون گلویی میاد که تو از رگش به من نزدیک تری...
به خدا گفتم : « بیا جهان را قسمت کنیم, آسمون واسه من ابراش مال : تو انسان باش ، همه دنیا مال تو ...من هم مال تو خدایــــــــا
با تصور خدای من متفاوت است
خدایــــــــــــا
شاید لازم است کمی با هم حرف بزنیم
خورشید را به من قرض میدهی ؟
از تو كه پنهان نیست
سرزمین خیالم سالهاست یخ بسته است...
زیرا در سودای هر انسانی ” روح تو ” خانه گزیده
آدم رو بخاطر کاری که برای عشقش کرد . فرستادی رو زمین ..
زمینی که .! آدمهاش به عشقشون ،
فقط بلدند خیانت کنند
تو, دریا مال من موجش مال تو, ماه مال من خورشید مال تو ... » خدا
خندید و گفت
در ۲ راهی زندگـــی ام
تابلوی راهت را محکــــم قرار بده
نکند که با نسیمی راهــم را کــــج کنم
قالب : بلاگفا |